کنایه از اعراض کردن باشد. (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج). رو برتافتن. (آنندراج). - دندان بر چیزی کردن، کنایه از طمع و توقع و خواهش آن داشتن است. (از آنندراج). ، کنایه از مضایقه نمودن باشد. (برهان) (از آنندراج). دریغ داشتن. (آنندراج) : از لب و دندان وی گر بوسه ای سازم طمع لب چه بگشایم که با من او چه دندان می کند. سراج الدین سگزی (از انجمن آرا)
کنایه از اعراض کردن باشد. (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج). رو برتافتن. (آنندراج). - دندان بر چیزی کردن، کنایه از طمع و توقع و خواهش آن داشتن است. (از آنندراج). ، کنایه از مضایقه نمودن باشد. (برهان) (از آنندراج). دریغ داشتن. (آنندراج) : از لب و دندان وی گر بوسه ای سازم طمع لب چه بگشایم که با من او چه دندان می کند. سراج الدین سگزی (از انجمن آرا)
از قاچاق ترکی + کردن فارسی. گریزاندن از گمرک. ادا نکردن باج. مال التجاره را به نهانی از عشار یا از راهی غیرمسلوک بردن تا ادای باج و گمرک آن نکنند. بهرجه
از قاچاق ترکی + کردن فارسی. گریزاندن از گمرک. ادا نکردن باج. مال التجاره را به نهانی از عشار یا از راهی غیرمسلوک بردن تا ادای باج و گمرک آن نکنند. بهرجه
بخنده درآوردن. خنداندن. خندانیدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، شکافته کردن. شکفته کردن: گفت در گوش گل و خندانش کرد گفت با لعل خوش و تابانش کرد. مولوی. نار خندان باغ را خندان کند صبحت مردانت چون مردان کند. مولوی
بخنده درآوردن. خنداندن. خندانیدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، شکافته کردن. شکفته کردن: گفت در گوش گل و خندانش کرد گفت با لعل خوش و تابانش کرد. مولوی. نار خندان باغ را خندان کند صبحت مردانت چون مردان کند. مولوی